صلح پایدار
پنج شنبه 10 / 3 / 1397برچسب:, :: 18:16 :: نويسنده : ارادتمند تفسير جامع، ج6، ص: 263 قوله تعالى: فَلَمَّا آسَفُونا انْتَقَمْنا مِنْهُمْ فَأَغْرَقْناهُمْ أَجْمَعِينَ 55 چون فرعونيان ما را بخشم آوردند ما هم از ايشان انتقام كشيديم و همه آنها را غرق و هلاك نموديم. در كافى ذيل آيه فوق از حضرت صادق (ع) روايت كرده فرمود خداوند خشم نميكند مانند خشم كردن مخلوقات لكن خلق فرموده اوليائى براى خود كه آنها خشم ميكنند و يا خوشحال ميشوند و آنها مخلوق هستند پروردگار خشنودى ايشان را خشنودى خود و غضب آنان را غضب خويش قرار داده زيرا داعى خدا هستند و مردم را بسوى پروردگار دعوت مينمايند و راهنمايان خلق بسوى خدا ميباشند و معناى رسيدن بخدا مانند رسيدن بمخلوقات نيست بلكه مقصود رسيدن باولياء اوست و فرمود پروردگار هر كس ولى مرا اهانت كند با من مبارزه كرده و بمن اعلان جنگ داده و مرا بجنگ خود دعوت نموده چنانچه ميفرمايد مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَنساء 80 و در آيه ديگر ميفرمايد إِنَّ الَّذِينَ يُبايِعُونَكَ إِنَّما يُبايِعُونَ اللَّهَ يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمفتح 10 ْ (هر كس فرمانبردار پيغمبر باشد فرمانبردار خداست) (اى رسول ما كسانيكه با تو بيعت كردند با خدا بيعت نمودند قدرت خدا فوق تمام قدرتهاست) پس رضا و غضب و غير اينها نسبت باولياء خداست و عينا مانند آنستكه نسبت بخدا داده شده است و چنانچه خشم و غضب و ضجر نسبت به پروردگار راهى داشت و حال آنكه خالق تمام آنهاست همانا جايز بود كه گفته شود خالق متغير ميشود چه وقتى كه غضب بر او چيره شود او را تغيير ميدهد و هرگاه تغيير در او راه يافت ايمن از نابودى نباشد و خالق از مخلوق و قادر از مقدور عليه شناخته نشود و البته خداوند از اين اوصاف منزه و مقدس و مبراست. و اينحديث را ابن بابويه نيز از آنحضرت روايت كرده.
تفسير جامع، ج6، ص: 264 وَ لَمَّا ضُرِبَ ابْنُ مَرْيَمَ مَثَلاً إِذا قَوْمُكَ مِنْهُ يَصِدُّونَ (57) وَ قالُوا أَ آلِهَتُنا خَيْرٌ أَمْ هُوَ ما ضَرَبُوهُ لَكَ إِلاَّ جَدَلاً بَلْ هُمْ قَوْمٌ خَصِمُونَ (58) إِنْ هُوَ إِلاَّ عَبْدٌ أَنْعَمْنا عَلَيْهِ وَ جَعَلْناهُ مَثَلاً لِبَنِي إِسْرائِيلَ (59) وَ لَوْ نَشاءُ لَجَعَلْنا مِنْكُمْ مَلائِكَةً فِي الْأَرْضِ يَخْلُفُونَ (60) در كافى از حضرت صادق (ع) روايت كرده فرمود سبب نزول اين آيات آن بود كه روزى پيغمبر اكرم (ص) با اصحاب نشسته بودند امير المؤمنين (ع) وارد شد رسول اكرم توجهى باو نمود و فرمود تو شبيه عيسى بن مريم هستى اگر نه آن بود كه جماعتى از امة من قائل بالوهيت تو ميشدند چنانچه نصارى در باره عيسى قائل شدند همانا بيان ميكردم فضيلت و بزرگى تو را كه عبور نميكردى از مكانى مگر آنكه خاك زير قدمت را براى تيمن و تبرك برميداشتند. منافقين مخصوصا اولى و دومى از اين فرمايشات در غضب شدند بيكديگر گفتند محمد (ص) آنقدر فضيلت و برترى على (ع) را بيان نمود تا آنكه او را تشبيه كرد بعيسى پيغمبر بخدا قسم آن بتهائيكه ما در زمان جاهليت مىپرستيديم از على (ع) بهتر است جبرئيل نازل شد و آيات فوق را فرود آورد يعنى اى رسول ما چون تو على را بعيسى بن مريم مثل زدى قوم تو و منافقين از آن مثل بفرياد آمدند و بر آنها گران آمد و بيكديگر گفتند آيا بتهاى ما بهتر است يا على كه او را بعيسى مثل زده؟ اين سخن را از روى جدال و انكار گفتند ايشان قومى جدلى و معاندند على نيست مگر بنده خاص ما كه او را بنعمت خلافت و ولايت برگزيده و مانند عيسى حجت براى بنى اسرائيل قرار دادهايم و اگر ميخواستيم بجاى بنى هاشم در روى زمين فرشتگانى جانشين آنها قرار ميداديم همانا على بن أبي طالب (ع) نشانه قيامت است در آن شك روا ميداريد و امر و فرمان مرا در باره ولايت على پيروى كنيد چه على راه راست و طريق مستقيم من است مبادا اى پيغمبر شيطان انسى كه مقصود از آن دومى است شما را از راه ولايت على و فرزندانش باز دارد چه شيطان دشمن آشكار شماست. حضرت صادق (ع) فرمود پس از نزول آيات حارث بن عمرو فهرى در غضب شد گفت پروردگارا اگر ولايت و خلافت على (ع) و فرزندانش از جانب تو است سنگى از آسمان فرود آور يا عذابى برسان تا مرا هلاك گرداند پس از آن آيه وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِيهِمْ 33 انفال فرود آمد پيغمبر اكرم (ص) بحارث فرمود يا از گفتارت توبه نما و يا از مدينه بيرون برو عرض كرد اى محمد (ص) شما هر چه شرافت و فضيلت عرب و عجم است اختصاص دادهاى به بنى هاشم و ساير قريش محروم هستند چگونه ميتوان صبر و بردبارى نمود رسول اكرم (ص) فرمود اين عطايا از جانب خداست بمن ربطى ندارد حارث عرض كرد اى محمد دل من حاضر نيست بر توبه كردن لكن از مدينه خارج ميشوم سوار اسب خود شد و از مدينه بيرون رفت سنگى بسر او اصابت نمود مغز او را متلاشى كرد جبرئيل نازل شد و آيه سأل سائل بعذاب واقع للكافرين بولاية على ليس له دافع من الله ذى المعارج را آورد اصحاب حضرت صادق (ع) حضورش عرض كردند اى فرزند رسول خدا ما آيه فوق را چنين قرائت نميكنيم و جمله «بولايت على (ع)» را در آيه نديدهايم فرمود سوگند بخدا شأن و نزول آيه چنين است جبرئيل آيه را همينطور نازل نموده و در مصحف حضرت فاطمه (ع) ثبت است پيغمبر باصحاب فرمود برويد بيرون مدينه حارث رفيق خود را مشاهده كنيد كه چگونه هلاك شد و آنچه از خدا طلبيد باو رسيد. طبرسى از امير المؤمنين (ع) روايت كرده فرمود روزى وارد بر پيغمبر اكرم (ص) شدم جمعى از قريش حضورش بودند توجهى بمن نمود و فرمود يا على (ع) مثل تو در اين امة مانند عيسى بن مريم است طايفهاى در دوستى او افراط كردند و خدايش خواندند آنها هلاك شدند و جمعى در بغض و عداوت او افراط نمودند آنان نيز نابود شدند و بعضى ميانهروى كردند در حق عيسى اينان نجات يافتند قريش و منافقين فرمايشات پيغمبر را بسخريه و استهزاء گرفتند و گفتند على را تشبيه نموده به پيغمبران. جبرئيل نازل شد آيات فوق را آورد.
ابن بابويه از زراره روايت كرده گفت معناى آيه وَ إِنَّهُ لَعِلْمٌ لِلسَّاعَةِ ...61 را از حضرت صادق (ع) سؤال نمودم فرمود مرجع ضمير «انه» امير المؤمنين (ع) است پيغمبر در باره او فرمود يا على (ع) تو علم و نشانه امت من ميباشى هر كس از تو پيروى كند نجات يابد و آنكه تخلف ورزد از فرمان تو هلاك گردد.
هَلْ يَنْظُرُونَ إِلاَّ السَّاعَةَ أَنْ تَأْتِيَهُمْ بَغْتَةً وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ (66) محمد بن عباس ذيل آيه فوق از زراره روايت كرده گفت حضرت صادق (ع) فرمود مقصود از ساعت ظهور حضرت قائم (ع) است.
وَ ما ظَلَمْناهُمْ وَ لكِنْ كانُوا هُمُ الظَّالِمِين 76 َ محمد بن عباس ذيل آيه فوق از حضرت صادق (ع) روايت كرده فرمود معناى آيه آنست ما بكسانيكه ولايت امير المؤمنين را ترك نمودهاند ستم نكرديم بلكه خود آنها بنفس خويش ستم نمودهاند و ولايت را از دست دادهاند.
تفسير جامع، ج6، ص: 271 در كافى ذيل آيه أَمْ أَبْرَمُوا أَمْراً فَإِنَّا مُبْرِمُونَ 79 از ابى بصير روايت كرده گفت از حضرت صادق (ع) معناى آيه را سؤال نمودم فرمود آيه فوق در حق منافقين نازل شده است همانروز كه رفتند در خانه كعبه و قسم ياد نمودند و با هم عهد بستند كه نگذارند خلافت در ميان اهل بيت پيغمبر بماند سپس فرمود اين دو روز در علم خدا گذشته و در لوح محفوظ نوشته شده بود يكى روز قتل حضرت امام حسين (ع) و ديگرى روزى كه خلافت و سلطنت و ملك از اهل بيت پيغمبر خارج شد و خداوند آنها را برسولش تذكر داده بود.
قُلْ إِنْ كانَ لِلرَّحْمنِ وَلَدٌ فَأَنَا أَوَّلُ الْعابِدِين 81 َ در كافى ذيل آيه فوق از حضرت صادق (ع) روايت كرده فرمود زمانى كه اراده نمود پروردگار كه بيافريند آدم را فرستاد آبى را بر خاك و آنرا گل نمود سپس مشتى از آن را برداشت و بدست قدرت خود بدو قسمت فرمود و آنها را ايجاد نمود بجنبش درآمدند بعد از آن آتشى فرستاد و امر نمود باصحاب شمال كه داخل آتش بشوند آنان امتناع نموده و داخل نشدند پس از آن باصحاب يمين امر فرمود كه داخل آتش گردند آنها داخل شدند وحى رسيد بآتش كه بر ايشان سرد و سلامت شود چون اصحاب شمال وضع اصحاب يمين را ديدند گفتند پروردگارا دوباره فرمان بده، امر كرد كه داخل آتش بروند كنار آتش توقف نموده و داخل نشدند برگردانيدند هر دو طايفه را بحالت نخستين و آفريد از آنها آدم را پس از آن آنحضرت فرمود اصحاب يمين و شمال نميتواند مبدل بيكديگر شوند و اول كسيكه از اصحاب يمين داخل در آتش شد پيغمبر و ائمه اطهار بودند و اينست معناى آيه شريفه يعنى اول كسى بودم كه ميگفتم خداوند داراى فرزند است.
تفسير جامع، ج6، ص: 274 وَ قِيلِهِ يا رَبِّ إِنَّ هؤُلاءِ قَوْمٌ لا يُؤْمِنُونَ، فَاصْفَحْ عَنْهُمْ وَ قُلْ سَلامٌ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ 88-89 در كافى ذيل آيه فوق از حضرت صادق (ع) روايت كرده فرمود زمانى كه پيغمبر مبعوث شد قريش و يهود او را تكذيب نمودند حضرتش مردم را دعوت مينمود و جهاد در راه خدا ميكرد بآنحضرت وحى شد علانيه و آشكار فضل و شرافت وصى خود على (ع) را بمردم برسان گفت پروردگارا اعراب قومى جفاكار بوده و ميان آنها كتابى نبوده و پيغمبرى فرستاده نشده اگر من آنان را بفضل اهل بيت خود خبر بدهم مرا تصديق ننموده و ايمان نياوردند خطاب رسيد محزون مشو بزودى ميدانند. پس از آنكه پيغمبر فضيلت على (ع) را بيان نمود نفاق بين ايشان پديد گشت و پيغمبر از نفاق درونى آنها آگاه شده محزون گرديد اين آيه نازل شد وَ لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّكَ يَضِيقُ صَدْرُكَ بِما يَقُولُونَ حجر 97 فَإِنَّهُمْ لا يُكَذِّبُونَكَ وَ لكِنَّ الظَّالِمِينَ بِآياتِ اللَّهِ يَجْحَدُونَ انعام 33 اى پيغمبر ما دانستيم كه سينهات بر اثر نفاق آنها خسته شده فقط تو نيستى كه مشركين ترا تكذيب مىكنند اين عادت ستمكاران است، اينان همواره آيات خدا و پيشوايان دين را انكار و تكذيب نمودهاند و انكارشان البته بدون دليل و حجت ميباشد.
نظرات شما عزیزان:
درباره وبلاگ به وبلاگ من خوش آمدید آخرین مطالب پيوندها
نويسندگان
|
||||||||||||||||||||||||||
![]() |